عین برادرم خیلی دوسش دارم قصد آسیب به زندگیشم ندارم اصلا
اونم مرد هم بهم چند بار گفته چقدر خوشگلی ولی محل نمیدم بهش تو تاپیک قبلیام هست
ولی مامانم اینو امشب گذاشت کف دست بابام
بابامم گفت اینجوری ادامه بدی یا تو رو میکشم یا خودمو
دوست داشتن دست خود آدم نیست واقعا
مگه زلیخا دست خودش بود
چرا مادر باید راز دخترشو نگه نداره پس دیگه من از کی انتظار داشته باشم رازمو نگه داره
شما جای من بودید ناراحت نمیشدید؟
عجب
خدا بهت رحم کنه
مگه زلخیا الگوی خوبیه🤣
برادر !
زلیخا !!!
ناراحت؟؟؟؟؟؟؟ چقدر پررویی بابا
خب چرا می گی
چه دوره زمونه ای شده
تو داری یه کار کثیف میکنی بعد از دهن لقی مادرت ناراحتی ؟
بعد خودت. با زلیخا مقایسع میکنی؟
احساس خطر کرده و خواسته قبل اتفاق خاصی بابات حالتو بگیره تا چیزی نشه
خجالت بکش!😐
متاسفم
چیزی به اسم برادر و خواهر وجود نداره
خراب کردن زندگی خودمون و دیگران از همینجاها شروع میشه
کار خوبی کرده مامانت
نه اصلا ناراحت نمی‌شدم سعی می‌کردم خودمو اصلاح کنم عشق و دوست داشتن مقدسه
این حست ی حس احمقانه اس امیدوارم از دستم ناراحت نشی
مگه یوسف متاهل بود ؟؟؟؟
قشنگ معلومه فیکه
