برای دومین بار که پرستارش زنگ میزنه میگه انقدر بیتابی ستاره رو میکنه نمیتونیم نگهش داریم
با این که ملاقات ممنوعه بگین ستاره بیاد پیشش
خدایاااا من چرا نمیمیرم که این روزارو چجوری دارم میبینم و زندم
من پدر مادر ندارم از نوزادی دست مادربزرگ پدری بزرگ شدم
چقدر بگم دعا کنین
چقدر خدارو صدا بزنم صدامو نشنوه
میرم پیشش اروم میشه دستمو میگیره ول نمیکنه
پرستارا همه میگن ستاره تویی
بمون پیشش ساعت هاست تورو صدا میزنه
قلبم دیگه توان نداره
نمیتونم خدایاااا
من خواهر معلولم مونده چشم به راه مامانی
نکن این کارو