اولین خاستگار من یه شاگرد سوپر مارکت بود...اسمش امیر بود...هر روز میمومد میگفت منو میخواد و از این حرفا...ولش کردم رفت خواننده شد و بعدشم که رفت ترکیه و الانم گرفتنش و میخوان اعدامش کنن.هر چند هنوزم آدم حسابش نمیکنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من امروز ی نفر زنگ زد معرفی شده بود قرارشد مامانم با بابام صحبت کنن و فردا ظهر زنگ بزنن ی جلسه اشنایی بزاریم ببینیم اصن دو طرف همو پسند ظاهری میکنیم یانه
ولی ی استرس و هیجان دارم . نمیدونم چی میشه اصن.
مامانم میگه صبحی بلند شو قسنگ تمیزکاری کنیم. یهو دبدی گفتم عصری بیان چون فقط ی دیدار سادس. میشه ی صلوات برام بفرستید🥺
بنظرتون چی میشه؟
پسره شرایط کلیش ک گفتن بنظرم خوب بود
. برا ظهور سه صلوات بفرس. اللهم صل علی محمد و ال محمد اللهم عجل الویک الفرج اللهم الرزقنا توفیق الشهادت. التماس دعای فرج و شهادت