دیروز اومدم مامانم دوباره ببرم دکتر نذاشت بریم بروز از تو را رو با کتک اوردمون تو بعدم دست مامانم الان شکستس مامانم اسبابش جمع کرد که بریم اونم بنزین ریخت رو من گفت اگه بری بیرون از خونه یا به کسی چیزی بگی اینو آتیش میزنم مامانمم از ترس مونده تو خونه دارم دق میکنم برای دردی که این زن میکشه و خدایی که صدام رو نمیشنوه که لاقل بمیره ما راحت شیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه بار زنگ زدم گفت مسائل خانوادگی به ما مربوط نیست اما الان واقعا بحث جون و سلامتی این زن اگه میبرنش قشنگ یک سالی حبس کنم خوبه اما اگه باز بیشتر بلا جون این زن بشه نه