بحث خونه بود و مادرش میگف ایشالا خونه بزرگتر بخرین و.... بعدش بحث مدیریت مالی واینها شد هی شوهرم برا شوخی میگفت فلانی هرچی داره میبخشه به بقیه و... هیچی توو دستش نمیمونه...منم گفتم مطمین باشین تا پولی نره به جاش چیزی نمیاد لازم نیست خیلی هم دو دوتا چارتا کرد توو زندگی...من خودم شاغلم و ذره ای از پول شوهرم خرج نمیکنم.. دیگه هی گفتن و گفتن تا مادرشوهرم به شوخی گف اینجوری بعید میدونم پسرم بتونه خونه بزرگتر بخره... نه یبار سه بار... من خیلی بهم برخورد ولی جلوشون چیزی نگفتم و تووماشین با شوهرم دعوام شد..واقعا ناراحت کننده نبود؟
میشه هرکی این کامنتو میخونه برام دعا کنه تا اخر همین ماه خبری ک میخامو بشنوم خیلی برام مهمه مرسی
منظور شوهرم از فلانی..من بودما... و منظور مادرشوهرم هم باز من بودم... بدجور نوشتمش
چرا حق داری
اره حق داری
وقتی خرج نمیکنی حق داری
حق داری ولی چرا پولی نمیگیری که اینجوری پرو کردیش
حق داشتی
نمیدونم چرا والدین انقدر دخالت می کنن
میتونه بخره یا نمیتونه بخره چیکار داری مادرگرام!
اشتباهت همینه دیگه
شوهرت باااید خرج تو رو بده
چرا باهاشون بحث میکنی
اصن خونه اولمونم با کمک من خرید شوهرم.... شاخ دراوردم
آره حق با توست، شوهرت باید سیاست داشته باشه که از تو به مادرش آتو نده
مادر شوهر دیگه چه انتظاری داری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
