بحث خونه بود و مادرش میگف ایشالا خونه بزرگتر بخرین و.... بعدش بحث مدیریت مالی واینها شد هی شوهرم برا شوخی میگفت فلانی هرچی داره میبخشه به بقیه و... هیچی توو دستش نمیمونه...منم گفتم مطمین باشین تا پولی نره به جاش چیزی نمیاد لازم نیست خیلی هم دو دوتا چارتا کرد توو زندگی...من خودم شاغلم و ذره ای از پول شوهرم خرج نمیکنم.. دیگه هی گفتن و گفتن تا مادرشوهرم به شوخی گف اینجوری بعید میدونم پسرم بتونه خونه بزرگتر بخره... نه یبار سه بار... من خیلی بهم برخورد ولی جلوشون چیزی نگفتم و تووماشین با شوهرم دعوام شد..واقعا ناراحت کننده نبود؟