من دوسال با یه اقایی دوست بودم
بعد خیلی دعوا داشتیم غونم سر چیزای مسخره
جفتمون همو دوست داریم
از بابت دوست داشتن اون مطمئنم
از هم جدا بودیم دوماه تقریبا
بعد من دیگه محلش نمیدادم و اصلا سمتش نمیرفتم
سه روز پیش امد گفت بیا اشتی کنیم همه چیزا را جدی میکنم
و به خانوادت زنگ میزنیم و کلا اجازه خواست برای خاستگاری
الان چند روزه باهم صحبت میکنیم
ولی یه مشکلی دارم من همش دارم به گذشته فکر میکنم😐
همش هی توی ذهنم میگم نه نمیشه بازم
حتی خیلی بد باهاش برخورد میکنم
دیروز انقدر سرد برخورد کردم فکر کرد با یکی دیگه هستم
نمیدونم چیکار کنم همش میشینم که قبلا یا نشدن فکرمیکنم
تازه بخاطرش هم گریع میکنم😐