دختر خواهرشوهرم خونمون بود در خونمون باز بود دوبار باد این در رو کوبید
پدرشوهرم و برادرشوهرم از بالا طوری داد زدن اونو ببندین دا واقعا ترسیدم
اینم بگمهزار بار صبح تا شب صداشون اذیتمون میکنه چیزی نمیگیم یه خواب درست حسابی از دستشون نداریم کفری شدم حالا با یه بار صدای ما اومد اونجوری از خود بیخود شدن
شب قراره ببینمشون مطمئنممیگم چرا اوندر اونجوری بسته میشد چه جوابی بدم