این مرد هرروز با من رابطه داره حالا یک روز نشده ک رابط داشته باشیم همش خودشو لوس میکنه ک تو منو نمیخوای منو دوست نداری.. خیلی اذیتم میکنه بچهها واقعا تمایلی بهش ندارم با زبونم هر چی میگم اذیتم نکن میگ چطور تو منو میسوزنی همش اشکمو در میاره بهم میگه وقتی گریه میکنی انگار جیگرم حال میاد میتونم نفس بکشم.من چیه اینو دوست داشته باشم واقعاً دوسش ندارم.خیلی مریض از هشت منو بیدار کرده ک چقدر میخوابی حق نداری بخوابی خودشم سر کار نمیره هر موقع ی بحث کوچیک میشه
من گفتم آقا من اشتباه کردم تقصیر من تموم کن .دیشب اینجوری شد ک مارو برد بیرون ی دور با موتور زد آورد خونه نگو این رفته جلو در من بچرو بخوابونم منم فکر کردم رفته پیش دوستاش بشین میگه تو از قصد بچرو نخوابوندی منم گفتم الان میخوابونم بچه خوابید رفتم پیشش بغلش کردم میگه ن من دیگه حسی ندارم