2777
2789

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

آره دیگه مهم ترین کار همینه

آره منم دارم تحت نظر پزشک جلو میرم تا ببینیم خدا چی میخواد البته دلم میخواد یکم لفتش بدم تا پاییز مثلا

آخه میدونی حس میکنم هنوز اونجوری ک باید با شوهرم زندگی نکردم

همیشه همه جا خواهرش باهامون بوده، جوری که فامیلاشون میگن خواهره بچه ی شماست دیگه😂 دوست دارم حتی در حد تفریحات نیم روزه جمعه ها با شوهرم برم بیرون دوتایی

همیشه ی خدا ۳نفری بودیم همه جا

توام یه عضو از خونوادتو بیار

دیگه الان گذشته، اون روزا که باید میدونستم چجوری رفتار کنم اشتباه کردم الان دیگه با جنگ و دعوا درستش کردم کهههه بازم هنوزم اونجوری ک باید درست نشده. واقعا خواهرش به من حسرت بزرگی داد. الان همش حسرت میخورم که چرا بهترین دوران زندگی با شوهرمو تنهایی و دونفری وقت نگذروندم🥺🙁

اسی سیاست داشته باش به شوهرت بگومیخوام دوتایی بریم بیرون منم مثل شماهروقت میخواستم بریم بیرون بچه های برادرشومی اورد اوناهم ازاوناکه همه چیوضبط میکردن براجاریم هرچی میزدم توسرم شوهرم متوجه نمیشد اوناهم باسیاست بودن همینکه ما میخواستیم بریم بیرون میمومدن باقیافه مظلوم که عمومارونمیبری دلت میسوخت میگفت بیان بعدمیومدن اونجابه من گیرمیدادن که چرادست عموروگرفتی چراروسری ات رفته عقب وازاین حرفا،

گاهی انسانم آرزوست

واسه منم اصلا شوهرم راضی نمیشد تنهابمونم واونم تنهاتوشهرشون وخونواده ی بشدت مذهبی داره منم نشستم بهش گفتم من نصفه شب میخوام برم دستشویی میخوام اب بخورم یه شب خوابم نمیادمیخوام تادوازده بشینم پای تی وی نمیگم خونواده ات بدهستن من راحت نیستم اوناسبک خودشونودارن بهش میگفتم بهت قول میدم اتفاقی بیوفته زودبهت میزنگم وخبرت میکنم چنددفعه هم که تنهاموندم براش نصفه شب کیک وشیرینی میپختم ومیگفتم راحت بودم دیگه کمتربهم گیرمیداد

گاهی انسانم آرزوست

من میفهمم چی میگی من خونواده شوهرم ساعت ده شب خاموشی بودودستشویی توحیاط هروقت میخواستم برم مادرشوهرم میگفت کیه رفته دستشویی هیچی دیگه رسماسرویس میشدم بعدشبامیرفتم اصلا غذادرست نمیکردمیگفت نون وماست بخورمنم تاصبح ازگرسنگی خوابم نمیبرد ولی دیگه به شوهرم اطمینان دادم نمیترسم دروقفل میکنم الان جوری شده شبکارم هست من تاغروب میرم بازاروخرید دیگه میدونه دروقفل میکنم وباکسی رفت وامدندارم 

گاهی انسانم آرزوست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز