ببین سختتر از سخت بود جهنمی بود 
بدتر از اون این بود مامان بابای بیچاره ی من اونقدر شستن شستن و شستن بازم وقتی ما بچه ها رفتیم خونه دست به خیلی چیزا میزدیم یا بدنمون یا صورتمون بهش میخورد میسوختیم بعدش انگار اسپری فلفل زدن بهمون نگو سمی که پاشیدن مکافاته تا بره و شسته بشه 
و این به پوست که بخوره میسوزونه 
بعد از اون تا یکی دوسال همه مون حال و روحیه ی داغونی داشتیم خونه رو هم یکسال بعد عوض کردیم اون موقع مستاجر بودیم
بدتر از این هم بگم که بابام همون سال ورشکست کرده بود و این بلای آسمونی هم سرمون اومد ۴ تا بچه من بزرگتره بودم و مامان بابام که سر وضعیت پیش اومده برای بابام خودشون خورد شده بودن به اندازه کافی بعد این اتفاق هم پیش اومد دیگه ……. خدایی نمیدونم چرا و به چه گناهی ولی با نیت صاف از خدا میخوام سر کسی نیاد چون ساس بنظرم یه بلای آسمونی بحساب میاد نه صرفا حشره و اینا