2777
2789
عنوان

ساس اومده تو خونم 😭

| مشاهده متن کامل بحث + 1081 بازدید | 89 پست
وای از توصیفی که کردی واقعا وحشت کردم خیلی سخت بوده

ببین سختتر از سخت بود جهنمی بود 

بدتر از اون این بود مامان بابای بیچاره ی من اونقدر شستن شستن و شستن بازم وقتی ما بچه ها رفتیم خونه دست به خیلی چیزا میزدیم یا بدنمون یا صورتمون بهش میخورد میسوختیم بعدش انگار اسپری فلفل زدن بهمون نگو سمی که پاشیدن مکافاته تا بره و شسته بشه 

و این به پوست که بخوره میسوزونه 

بعد از اون تا یکی دوسال همه مون حال و روحیه ی داغونی داشتیم خونه رو هم یکسال بعد عوض کردیم اون موقع مستاجر بودیم

بدتر از این هم بگم که بابام همون سال ورشکست کرده بود و این بلای آسمونی هم سرمون اومد ۴ تا بچه من بزرگتره بودم و مامان بابام که سر وضعیت پیش اومده برای بابام خودشون خورد شده بودن به اندازه کافی بعد این اتفاق هم پیش اومد دیگه ……. خدایی نمیدونم چرا و به چه گناهی ولی با نیت صاف از خدا میخوام سر کسی نیاد چون ساس بنظرم یه بلای آسمونی بحساب میاد نه صرفا حشره و اینا

بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده ای بیشتر افسوس می خوری تا بابت کارهایی که کرده ای!

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ببین سختتر از سخت بود جهنمی بود بدتر از اون این بود مامان بابای بیچاره ی من اونقدر شستن شستن و شستن ...

ولی قبول کن مقصر پدرت بوده 

یادمه بچه بودیم برادرم رفته بود سربازی ، اونجا شپش گرفته بود، بعد پتو هاش رو آورد خونه، ما دخترها که موهامون بلند بود و خیلی هم نظافت رعایت میکردیم، شپش گرفتیم !!! 

من تا قبل از این ماجرا حتی نمی دونستم شپش چیه

الان در موردش خوندم آره حق با شماست ولی گفته با اسپری کردن الکل ضدعفونی سریع از بین میره برو از دارو ...

نه بابا گفتم با کیف همسرم اومده گذاشته بوده تو ماشین دوستش که تو همون مدت خواهر دوستش خونشون ساس زده بوده 

سرنوشت مثل دیواریه که نمیشه ازش رد بشی 
ای واااای به شوهرت بگو با اون دوستش قطع ارتباط کنه

اونم گناهی نداره که نمیدونسته معلوم نیست الان خونشون هم زده یا نه متوجه نشده باشن چون دوستش گفته بود بهش منم نیش زدن 

سرنوشت مثل دیواریه که نمیشه ازش رد بشی 
ولی قبول کن مقصر پدرت بوده یادمه بچه بودیم برادرم رفته بود سربازی ، اونجا شپش گرفته بود، بعد پتو هاش ...

بابای نازنین من فوت شده عزیزم ۴ ساله

ما با رفتن ایشون خودمونم از دنیا رفتیپ اونقدرررر که برامون عزیز بودن اونقدرررر که بخاطر ما بچه ها سختی کشید

مقصر کجا بوده گلم ورشکست کرده بود بخاطر اینکه ما بچه ها سختی نکشیم  رفته بود ملوانی کار میکرد تو گرمای ۵۰ درجه جنوب کسی که خودش شرکت داشت و ۱۰-۱۲ نفر کارگر و کارمند ولی همیشه عین کوه کنارمون ایستاد دیگه بنده خدا چه میدونست این جوری میشه حالا همیشه هم تا میومد میپرید زیر دوش

مامانم هم که کلا بیماری وسواس داشته و داره از نظافت و تمیزی و خانه داری

بخدا این ربطی به کثیفی و اینا نداره بنظرم بلاست یا سایدم دعا چون بعدها میگفتن چشم و دعا افتاده بود تو زندگی پذر مادرم که از صد به صفر رسیدن دون دوره از زندگیشون

بیست سال بعد، بابت کارهایی که نکرده ای بیشتر افسوس می خوری تا بابت کارهایی که کرده ای!
اونم گناهی نداره که نمیدونسته معلوم نیست الان خونشون هم زده یا نه متوجه نشده باشن چون دوستش گفته بود ...

قطعا که از  دوست همسرتون ساس به خونه ات منتقل شده 

آخه این همه دردسر 

به خاطر دوست همسرت

ببین سختتر از سخت بود جهنمی بود بدتر از اون این بود مامان بابای بیچاره ی من اونقدر شستن شستن و شستن ...

نشستم برقا رو خاموش کردم با چراغ قوه چک میکنم هنوز چیزی ندیدم فقط دهان اینه بالغش همون دوتا بوده باشن آخه یهو ۱۰ تا که نمیاد اولش میگم شاید همون دوتا بودن یبار دوبار تخم گذاشته الان بچه هاشه که اذیت میکنن انقدرم ریزن که سخت دیده میشن من از سوسک خیلی میترسم خدا میخواست بهم نشون بده خیلی بدتر از سوسک هم هست 

سرنوشت مثل دیواریه که نمیشه ازش رد بشی 
بابای نازنین من فوت شده عزیزم ۴ سالهما با رفتن ایشون خودمونم از دنیا رفتیپ اونقدرررر که برامون عزیز ...

منم فک میکنم از دعا باسه چون من پدر بزرگم چندسال داشت خونشون ساس ولی ماها همسایه ها هیچکس نگرفت نمیدونم شایدم قبل اومدن خونه لباسامونو حیاط درمی‌آوریم بچه بودم زیاد یادم نیست ولی یادمه مدت طولانی داشتن خونشون همه نوه ها میرفتیم میخوابیدیم 

بعدش هم دعا از کجا گرفتن رفتن 

باز نمیدونم ولی از قرار بر همین جوری بیاد ماهاهم باید میگرفتیم یا رفت وامددنمیکردیم

بابای نازنین من فوت شده عزیزم ۴ سالهما با رفتن ایشون خودمونم از دنیا رفتیپ اونقدرررر که برامون عزیز ...

روحشون شاد پدر مادر منم از دنیا رفتن 

سرنوشت مثل دیواریه که نمیشه ازش رد بشی 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز