وقتی بابا بزرگم فوت کرد، اون موقع بابام و عمم، سه ساله و یکساله بودن. عمو بزرگم صبر کرد به سن قانونی برسن. بعد بردشون دفترخونه، بهشون یه برگه داد امضا کنن، تو اون برگه اونا وکالت میدادن که تمام اموالی که بهشون به ارث رسیده، به برادر بزرگترشون برسه. اونا هم نمیدونستن چی دارن امضا می کنن. عموم چند ساله فوت کرده، پسرعموم با مادرش و خواهراش سر ارث و میراث دعواشون شده و کار به فحش کشی رسیده. زنعموم چند روز پیش اومده بود خونمون، حرف از عموم میزد که مثلا پسرشون در زمان حیات عموم، سر ارث و میراث اذیتشون می کرد، عموم هم به زنش میگفت اون مال و اموال رو بهش حلال نمی کنم😂 تو دلم گفتم کی داره از حلال بودن مال و اموال میزنه. اون موقع که حق خواهر و برادر یتیمت رو خوردی، به مال حلال فکر میکردی؟ الان پسرش شده بلای جون، زن و دختراش.