انگار بابامه...با همون سخت گیریا و دل نگرانی ها و تعصبات
الان ازدواج کردم محدودتر شدم
مجردیا یه تایمی بابام خونه نبود راحت بودم الان اون تایم که بابام نیست میسپارم دست عموم...
ناگفته نماند که چون عقدم همسر هنوز هیچ کاره ست و پدرها فرصتی برا اون نمیزارن که دخالت کنه..
امروز میگم میخام برم کلاس آموزش رانندگی میگه تو این هوای گرم نمیخاد بری
کسی بوده این مشکل رو داشته باشه؟