موضوع همینه که وقتی توی بدترین شرایطی و همون اطرافیان باعث حال بدتن نباید حال خوبتو به اونا گره بزنی
یعنی نباید منتظر باشی اونا باعث حال خوبت بشن چون هیچوقت این اتفاق نمیفته
اون لحظه ای که حال خوب و بدت وابسته به خودت بود بُرد کردی
میفهمم که اطرافیان چه بخوای چه نخوای روت تاثیر دارن
میفهمم که نمیشه از این تاثیر چشم پوشی کرد
برای همینه که میگم خیلی سخته و شبیه پوست انداختنه
واقعا سخته
خیلی خیلی سخت
اما تنها راهش همینه
باید خودتو پیدا کنی و خودت باعث حال خوبت باشی
جالبیش میدونی کجاس؟
اینجاس که وقتی توی این مسیر میفتی تمرکزت روی خودته ها ، کاری به دیگران نداری
اما میبینی کم کم توی اطرافیانت یه چیزایی داره تغییر میکنه
انگار مثل اون چراغی میشی که ناخواسته نورت به دیگرانم میرسه
روی خودت تمرکز کن
روی رشدت متمرکز باش
ورودیهای روحتو مدیریت کن، یعنی چشما و گوشها
هر محتوایی نبین
هر چیزی گوش نکن
به جاش از این ورودیا برای ورود چیزای خوب استفاده کن
فایلای استاد محمد شجاعی رو گوش بده که سرشار از آرامش و حال خوب و داناییه
آرشیو دوره هاشو توی کانال ایتا توی گوگل سرچ کن میاد
کتابای خوب و به درد بخور بخون
ابروت چرا بره یه انتخاب اشتباه بود که میتونی درستش کنی اشتباهو کلا پاک کنی بچه هم نداری راحتی
من خودم اگه بچه نداشتم جدا میشدم که به آرامش برسم چون واقعا آرامش ندارم یه ذره
اگه به‌درد نمیخوره اگه خاصیتی برات نداره ولش کن
مرد باید واسه زندگیش زحمت بشه نگهش داره محبت کنه زیر پروبالش بگیره نذاره زنش احساس ترس تنهایی ناراحتی کنه
غیر از این باشه به چه دردی میخوره هااا
قلبم درد میکنه ولی نه دردی که قرص و دارو خوب بشه
به قول جناب خان نمیدونم این قلب کجای آدمه که با هیچ مسکنی اروم نمیشه نه با بروفن نه با استامینوفن با هیچی آروم نمیشه
بجای ضربان تیر میکشه
همیشه انگار ی سیخ تو قلبمه
کاش بچه هام که بزرگ شدن ازشون خیالم راحت شد ی روز این درد برا همیشه ساکت بشه 💔
بچه ها چه قدر دلم واسه تک تکتون گرفت دوس داشتم میشد بغلتون کنم خودم تو زندگی انقدر سختی کشیدم که به پوچی و سردی مطلق رسیدم اما خدا برام درستش کرد واقعا منو از ته جهنم در آورد زخمامو خوب کرد و گزاشت جایی که حتی فکرشم نمیکردم خواستم بگم واسه تککککک تکتون اون لحظه رومیخوام که خدا بغلتون کنه و بگه دیگه من نمیزارم اذیت بشی🤍
از وقتی ک فهمیدم خانوادشو بیشتر از من دوس داره و هرکاری واسشون میکنه
پولایی ک واسشون خرج میکنه و .....اهمیت دادنش و حرفاش...
میشه ی سوال بپرسم
حالا جبران کرد برات دیگه به اون روزا فکر نمیکنی؟
اخه ی نفر برام دعا کرد گفت انشالله شوهرت ی روز همه اینا رو برات جبران کنه زندگیت خوب بشع
اخه بعضی چیزا هیچ جوره جبران نمیشه
هر کاری هم کنی انگار ی تیکه از قلبت کنده شده
مثل قطع عضو.مگه میشع دستی که قطع شد دوباره رشد کنه؟
خیلی دردناکه برام زندگیم به هم بخوره
مثلا اینو از بین صدتا خواستگار انتخاب کردم
میگم دیگه بعدا برم با کی؟از کجا معلوم از این بهتر باشه؟
از یه طرف نمیتونم هم زندگی تنها و بدون تشکیل خانواده رو هضم کنم.
نمیدونم والا موندم به خدا
