متاسفانه یا خوشبختانه خیلی درکت میکنم .انگار داری مادرمنو میگی. دقیق متوجه میشم چی میگی😭 هی خرابت میکنه جلو پدرت الکی.
شما باید پوستت رو کلفت کنی عزیز و فکر پیشرفت خودت باشی. توی محافل سالم رفت و امد کنی که انشاا...یه کیس خوب ازدواج پیدا کنی
هممون نقطه ضعف داریم
منم قبلا جدا شدم
آدم شکننده میشه
اما تا خودت نخواهی نمیتونی محکم بشی
تو همون روستا چند تا دوست دختر پیدا کن
تو باغ برو.
نمیدونم نون و شیرینی محلی بپز
کار دستی
هنری
قالی بافی و ......
هر چیزی که تو روستا میشه انجام داد
قوی باش و مسیر زندگیتو مشخص کن
شغل برای خودت دست و پا کن
آهنگ گوش کن و برقص
شادباش شاد
تا زندگی بهت بخنده
بله قبول دارم خودمم ی نقطه ضعفایی دارم
نمیزاره نه اینکه من بزنمشون نه😅
کلا طرز رفتارش اینجوریه وگرنه هیچ کسی اندازه من این بچه ها دوس نداره شهرم که هستیم طبقه بالا زندگی میکنن دختره از دست مادره در میره میاد پیش من مادرش درد روش قفل میکنه ی حوری که نمیخواد باهامون صمبنی بشه بچه
لپ تاپ دارم با اون کار پژوهشی انجام میدم میدونم شما چی میگید کلا سرگرمم تا شب ولی کار لپ تاپ و سیستم هیلی خسته کنندس
اره واقعا شکننده شدم و خیلی از شبا با گریه خوابم میبره
ی خواستگار خوبم داشتم ولی چون ی دختر داشت بابام ردش کرد یوی دو تام گفتن فعلا نزاشتن بیان جلو
نمیدونم چی بگم کلا روحی روانی خستم
عزیزم با این روحیه حساس اصلا خواستگاری که بچه داره به درد شما نمی خوره اون وقت چالش های مخصوص به خودت رو خواهی داشت و این چالشها تمومی ندارند
با کسی ازدواج کن که بچه نداشته باشه یا بچه اش دست پدرش نباشه
چرا شوهر نمیکنی ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
