2777
2789

سلام من اینقد اینجا گلایه نوشتم خودمم خسته شدم ولی واقعا ادمی نیستم که بشینم پای درددل با کسی اینجام چون کسی منو نمیشناسه از بدبختیام میگم

دو روز پیش سر ی موضوع الکی مامانم حلو عروسمون جبهه گرفت شروع کرد داد و بیداد و پرخاشگری و قهر 

اینا هم بگم من تا بخواید زود رنجم زودم عصبی میشم ولی تا دلتون بخوادم لارجم دل رحمم و مهربون تا کسی ازارم نده کار به کسی ندارم 

خلاصه از اون روز عروسمون از خدا خواسته پشت مامانم دراومده با من قهر کرده و از قضیه داره سو استفاده میکنه 

مامانمم جلو من نازش میکشه و تا بخواید با کاراش دلمو میشکنه 

کلا خیلی به عروس بها میده تا دختراش پدرمم بهترین زندگی امکانات بهشون  داده و خیلی چیزام به اسمشون کرده

من با اینکه ی چندرغاز درامد دارم ولی جدا شدم از همسرم با اینا زندگی میکنم ولی خیلی ازارم میدن با رفتاراشون جز غذا هم من هیچ خرجی براشون ندارم

با این پولمم خیلی برای مادرم کادو میخرم ولی اون موقع دعوا اینجوری عروس بغل میکنه با بدترین شکل ممکن با من رفتار میکنه حتی امرکزم صاش زدم ی جوری نگاه میکرد انگار دشمنشم من واقعا ناراحتم نمیتونم نادیده بگیرم. چیزیم نگفتم سکوت مطلق به حدی منو از بابام ترسوندن اگه حقم با من باشه الکی صداش بلند میکنه بابام بشنوه بیاد به جونم بیافته بخاطر همین سکوت میکنم که برام دردسر درست نکنه بخدا موندم چی بهش بگم رفتاراش ازارم میده بعد اشتیم میکنیم ی جور رفتار مبکنه انگار اتفاقی نیفتاده بدهکارم میشم 


یعنی موضوع دعوا هیچ ارتباطی به عروستون نداشت و الان عروستون با شما بد رفتاری میکنه؟

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یعنی موضوع دعوا هیچ ارتباطی به عروستون نداشت و الان عروستون با شما بد رفتاری میکنه؟

البته وسط دعوا مادرم شروع کرد به بد و بیراه به من گفتم جلو این چرا بد و بیراه میگی من که میدونم حرف خواهرام پیشش میگی بعد اینم پشت امانم دراومد مامانمم ی قشفرقی به راه انداخت چون خودم شنیدم که عروسمون پشت سر خواهرام میشینه با مادرم حرف میزنن

دقیقا

چی بگم

به نظرم بی‌تفاوت باش نه خیلی نزدیک و صمیمی شو نه بد باش باهاشون

سعی کن مستقل‌‌تر بشی دوست‌های خودتو داشته باشی زندگی خودتو داشته باشی

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
البته وسط دعوا مادرم شروع کرد به بد و بیراه به من گفتم جلو این چرا بد و بیراه میگی من که میدونم حرف ...

آها خب پس یه ربطی به دعوا داشته

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
چی بگمبه نظرم بی‌تفاوت باش نه خیلی نزدیک و صمیمی شو نه بد باش باهاشونسعی کن مستقل‌‌تر بشی دوست‌های خ ...

وقتی نمیتونم جدا زندگی کنم چه کاری از دستم برمیاد ده روزه اومدیم روستا مامانم خودش تعریف میکرد که تو پذیرایی سر و صدا شنیدم بعد من ترسیدم همون شب اول رفتم یکی از اتاق خوابا روز بعد با بابام کلی بد و بیراه گفتن که عروسمون معذبه اون باید بره تو اتاق خواب تو هال خودشونم تو ی اتاق دیگن

بهتره سکوت کنی و دهن به دهن مادرت نشی 

چون نمیتونی تغییرش بدی 

و اینکه سعی کن دوستهای خوبی داشته باشی و جوری که خانواده بهشون بر نخوره خوشبگذرون 

به نظرم بیان نکن 

امیدوارم آرامش به روح و روانت برگرده 

وقتی نمیتونم جدا زندگی کنم چه کاری از دستم برمیاد ده روزه اومدیم روستا مامانم خودش تعریف میکرد که تو ...

خب طبیعی زنداداش و داداشت نیاز به اتاق داشته باشند 

به مادرت بگو تو سالن پیشت بخوابه 

من جات بودم عین خودش رفتار میکردم.و فعلا هم مثل خودش بی محلی میکردم

منم باهاشون حرف نمیزنم ولی میترسم ی بهونه دستشون بیافته منو بدن دست بابام

مامانم روستا میایم اینجوری میکنه میریم شهر باز یکم بهتر میشه نمیدونم چرا خودشیرینی میکنه که چی این خوشحال شه با من بده

خب طبیعی زنداداش و داداشت نیاز به اتاق داشته باشند به مادرت بگو تو سالن پیشت بخوابه

داداشم سهرستانه ما اومدیم روستا برای کشاورزی 

مامانو بابام اتاق دارن زن داداشم با بچه هاش اومدن 

مامانم میگه من تو اتاق خودم خوابم میبره 

من شبا اینقدر میترسم با بدبختی خوابم میبره

بهتره سکوت کنی و دهن به دهن مادرت نشی چون نمیتونی تغییرش بدی و اینکه سعی کن دوستهای خوبی داشته باشی ...

نه من سکوت کردم هیچی نمیگم ولی از درون دارم متلاشی میشم نمیتونم ببینم با ی غریبه خوبه با دختر خودش نه 

نه من سکوت کردم هیچی نمیگم ولی از درون دارم متلاشی میشم نمیتونم ببینم با ی غریبه خوبه با دختر خودش ن ...

سخت نگیر 

زن داداش هم غریبه نیست 

یکی از بچه داداش هاتو بیار پیش خودت تو سالن بخوابه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز