من خداروهزارمرتبه شکر خانواده به شدت خوبی دارم. یک والدین مهربون و حامی که خیلی دوستم دارن و هوامو دارن. دستبوسشون هستم و ازشون بابت تمام محبت هاشون ممنونم و شرمنده ام
اما یک مسئله ای که گاهی آزارم میده اینه که گاهی زیاد از حد محبت میکنن و این منو محدود میکنه و اجاره کاری بهم نمیده. گاهی اصلا بهم اجازه تجربه کردن و امتحان کردن هم نمیدن.
یا گاهی محبت هاشون برخلاف خواسته منه
مثلا سالهاست من میگم یک توری برای پنجره اتاق بزنیم هی میگن نه و نمیشه اما الان رفتن یک کولر پرتابل خریدن که قابلیت جابه جایی هم داشته باشه و بشه تو اتاق های مختلف ازش استفاده کرد. دستشون درد نکنه. من میبوسمشون اما من کولر نخواستم که. من کلا زیاد کولر نمیزنم حتی تو خونه. یا چند ساله میگن دوست دارم دیوار اتاقم رو سوراخ کنم چند تا از این باکس های دیواری تزئینی بزنم (باکسش رو دارم خودم) قبول نمیکنن اما الان برای این کولر پرتابلِ دو تا سوراخ به چه بزرگی حدود 20 سانت تو دیوار ایجاد کردن برای لوله کولره. در صورتی که خودم گفته بودم ازتون ممنونم اما نیاز نیست و دلم نمیخواد دیوار اتاقم سوراخ بشه. اونم دقیقا دیواری که رو به رو دره و کاملا مشخص و ضایع است.
من میدونم چه خانواده گل و عالی دارم. و امیدوارم بتونم براشون جبران کنم اما واقعا گاهی این مسائل آزارم میده. اینکه تو مسائل مربوط به من از من اصلا نظر نمیخوان یا به نظرات من اهمیتی نمیدن
. متاسفانه باعث میشه نتونم واکنش مناسب و خوشحالی از زحماتشون نشون بدم و اون طور که باید و شاید تشکر کنم. که بدتر انگار تو ذوق اونا هم میخوره. تهش نه من راضی هستم نه اونا. همش هم دچار سوتفاهم میشیم
چیکار کنم به نظرتون؟