مامان من که اول بابامو راهی قبرستون کرد
ده پونزده سال پیشم به من میگفت من تو رو راهی میکنم قبرستون
الانم چنان فاز زن فداکار گرفته که من فرشته بودم و من بهترین همسر بودم
منم هر چند وقت یه بار یه شوک بهش میدم تموم گوشتای تنشو اب میکنم یاداوری میکنم بهش که اقا یه وقت حقیقت یادت نره ها