اصلا تو شک هستم
بچه هات کوچیکن
سر به سری مسایل شوهرم کمی رنجیده بود ازم
بعد من دلشو به دست میخواستم بیارم
سعی کن با بچه ها بری بیرون براشون بستنی بخر ببرشون پارک
بچه ها ۱۰ و ۷ ساله
ما هم‌چند روز پیش یه دعوای بد جلو بچه داشتیم یه سیلی بهش زدم خیلی حالم بد بود تا چند روز
خوش بحالت من با شوهرم جلوی بچه ها دعوا نکنیم تو شک می رین
بعد خودش بدون اینکه به من بگه یه شب رفت قم . جمکران
صبح فهمیدم منم ناراحت شدم
اومد خونه گفتم خوش گذشت ؟
و اونم دعوا کرد باهاش که رفتم حالا مگه چی شده
بعد دیگه منم قهر بودم باهاش
امروز یهو به بچه ها گفتم بریم سینما زود آماده شد رفت ماشین و روشن کرد
خوب منم آمادگی نداشتم به مقدار طول کشید
برا خودم تایپ میکنم ؟
حالم خوش نیست اگه کسی نمیخونه تایپ نکنم
بهشون بگو داشتیم بازی میکردیم فقط یذره شدت گرفت
بعد رسیدیم گفتن تعداد کم بود اکران نشد
تو راه هم پسرم گفت چرا دیر اومدی گفتم منم اگه خودم آماده میشدم میومدم زود میومدم
تو راه هم همسرم گفت . بریم تهران سینما یا همینجا من جواب ندادم
ما حومه ایم
بعد سینما کنسل شد
یک ربع حدودا ما رو تو خیابون نگه داشته بود سر پا که از جایی دیگه بلیط بخره
بعد بچه هاغر می‌زدند منم گفتم برین به باباتون بگید
اونا هم بهش میگفتند
آخرش من گفتم حداقل ماشین رو باز کن اونجا بشینیم
اونم گفت اصلا اشتباه کردم آوردم شما رو بریم خونه و من مات موندم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
