من دختر خونم
امشب داییم اومد من یه غذا درست کردم خیلی خوشش اومد براتون مینویسم دوست داشتید درست کنید
سبب زمینی رو درشت تیکه کنید با کلم گل بیست دقیقه بجوشکنید ادویه بجز نمک و فلفل و زردچوبه هرچی دوست داشتید بزنید بعد سینی فرو رو یکم روغن بزنید بزارید فر ۱۸۰ درجه ده دقیقه اخرشم زرشک و پنیر رنده شده و گردوی خرد شده بریزید
عالی میشه واقعا
اینو گفتی یاد نه سال پیش خودم افتادم که هییییچ تراپی ای نمیتونست کمکم کنه اون مهمونی رو فراموش کنم،خواهر جاریم که خودش وشوهرش دختر عمو پسرعموی شوهرم میشدن ما رو برا پاگشا دعوت کردن،خانمه یک کلمه با من حرف نزد،شوهرم و شوهرش رفتن بالا پشت بوم کباب کنن خودم و خانمه تنها بودیم،تمام مدت تو آشپزخونه بود بعدشم که اومد نشست دورترین نقطه از من خییییلی جمع و جور نشست که به زور صدامون به هم میرسید،من دو کلمه باهاش حرف زدم تا خیلی بد جواب میده دیگه هیچی نگفتم،کل سفره رو با بغض به زور غذا خوردم،هرگز برخورد زشتش یادم نمیره،به شوهرم گفتم اگه راضی نبود دعوتمون کنه چرا این کارو کرد؟من رو حرمت نگه داشتن مهمون و حتی صابخونه خیلی حساسم،خیلی رفتارش زشت بود
منم دچار شرم نیابتی شدم😂🙄
من نمی‌دونم وقتی راضی نیستن چرا دعوت میکنن
بخدا من کسی بیاد خونم راضی هم نباشم شأن و حرمت مهمونم رو نگه میدارم و با روی باز باهاشون رفتار میکنم
اینقدر جاریام اومدن خونم راضی نبودم ولی به بهترین نحو پذیرایی کردم و گفتم و خندیدم
ببخشید ولی خیلی بدبختی که مادر خودتو حالا یا پنهون یا آشکار و رودررو زیر سؤال می بری به خاطر مردم. یه چیزی خوردن و رفتن دیگه. خیلی هم نادان و جاهل هستی. آیا ارزش داره آدم به خاطر غیر به خودی چیزی بگه و اوقات خودش و خانواده ش رو تلخ کنه و یا فکرش رو ذهنش رو تا مدتی به این موضوع مشغول کنه که فلانی و بهمانی اومدن خوب خوردن یا نخوردن؟
دست مامانت رو ببوس که زحمت کشیده بد یا خوب با اون دستهای مهربونش غذا درست کرده گذاشته جلو مهمون. انتظار که نداری خودش رو وقف ملت کنه؟ ببخشید ولی یه چند سال دیگه می فهمی که مهمان جماعت نمی رینن برای آدم.
نمی گم بی احترامی کن به مهمان اما فشار هم روی مادرت نذار با نظر دادن. خیلی زشته. این مادره که برای آدم می مونه. دیگران یه چهار تا غریبه هستن و ارزش این رو نداره که حتی یک کلمه پشت سر مادر خودت بیای بگی یا توی روش بگی به خاطر اونا. ارزش مادرت بالاتر از این حرف هاست
