مادرم منو از خونش بیرون کرد

اما خواهرم زنگ زد گفت آجی می‌خوایم برا نیلا یعنی دختر من، تاب درست کنیم با تناب حتما بیارش گفتم باشه از اونجایی هم ک دختر من عاشق تابه گفتم چه بهتر سرگرم میشه، آخه وقتی میبرمش پارک سوار تاب میشه دیگه اصلا پایین نمیاد پایینم بیارمش عین جن گرفته ها انقد گریه می‌کنه و جیغ میزنه میترسم از هوش بره

خلاصه گفتم اونجا دیگه راحته نیاز نیست بیاد پایین مگه اینکه خودش بخواد، رفتیم بابام داشت تابو نصب میکرد، بعد دخترم انقد خوشحال بود ک وصف نداشت داداشم ک ۹ سالشه نشست رو تاب دخترمم شروع ک ب جیغ زدن مامانم همش غر میزد ک پسرم برا این تاب شوق داشته فلانو بهمانو نیلا خانوم نمیزارع

بعد با دادو هوار بابام و خواهرام داداشم اومد پایین بش گفتم داداشی این بچس نمی‌فهمه الان من میرم خونه دیگه هی خودت بشین

بعد دخترم نشست اصلانم پایین نمیومد تا داداشم اعتراضی میکرد مامانم از اون بدتر شروع میکرد ب غر زدن سر منو خواهرام😔

بعد یه ساعت آوردمش پایین انقد جیغ زد انقد جیغ زد گوشام داشت کر میشد گفتم تا داداشم سوار شه مادرم کم اخمو تخم کنه 

فایده نداشت هی جیغ میزد بعد منم سرش جیغ زدم دیگه فقط بغض کرده بود لعنت بهم😔😔😔 من قصد نداشتم شب بمونم اما مامانم قرمه سبزی گذاشته بود خودتون میدونید قرمه سبزی بوش ک ب آدم میخوره چجوریه آدم دلش میخواد بخوره

بعد هی داشتم فکر میکردم بمونم یا برم، دیدم مادرم گفت میمونی اندازه توام اضافه کنم گفتم آره میمونم دیدم دهنشو کج کرد و ی اخم ریز کرد، منم با خنده گفتم نه نمی‌خواد اضافه کنی ناراحت میشی میرم بعد اونم خندید گفت خدا نکشتت گفتم خدا بکشتم بهتره دیگه اونم چیزی نگفت، اما دیدم ک باز رفت برنج اضافه کرد برا اینکه من بمونم

این وسط باز دخترم تا دید داداشم سوار تابه هی جیغ زدو گریع کرد منم میخواستم ب زور بخوابونمش نمیشد، مامانم باز شروع کرد ب غر زدن و فحش دادن ب دختر من 😔😔😔 هرچی از دهنش در میومد می‌گفت دیو، وحشی، سلیطه و .....می‌گفت من از نوه هم شانس ندارم این نوه ام شده و اصطلاحاتی ک مال زبان فارسی نیست شما نمی‌فهمید اگه بگم اما ب این معنی بود که ی بچه ب درد نخوره بچه من

منم دیدم اینجوریه رفتارشم وقتی گفتم میمونم دیدم قلبم شکست حالم بد شد گفتم شاید خوشش نمیاد بمونم چرا ب زور بمونم خودم ک خونه دارم برمی‌گردم خونه 

بعد رفتم وسایلمو جمع کردم دخترمم دادم خواهرم خوابوندش بعد خواهرم گفت چرا جمع کردی کجا ؟

گفتم میرم، جایی ک صاحب خونه دلش نخواد بمونم خوبیت نداره مامانم باز شروع کرد که چیه زورت میاد ی حرفی ب بچت بزنم سرمو برد و ازین حرفا منم گفتم بخاطر اون اخم و دهن کجی بود ک کردی لابد دلت نمی‌خواد بمونم زوری نیست

خواهرمم ک همیشه باهاش بحث داره سر پسر دوستیش و فرق گذاشتن شروع کرد دعوا رو و اونم فقط خواهرمو نفرین کرد طبق معمول همش میگه امیدوارم بعد عروسیت بدبخت بشی روز خوش نبینی 

واقعا دیگه خسته شدیم از دست این رفتاراش 

انتظار داره هروقت میرم اونجا من براش کار بکنم بخدا من خونه خودمم ب زور کار میکنم تنبلم یعنی هرکسی بره خونه پدرش مجبوره ک کار بکنه؟

خریت محض عزیزم واقعا نباید برم خواهرمم گفت دیگه نیا اینجا انقد سبک بشی

مادرم بار اولش نیست اینجوری می‌کنه 

من الاغم باز میرم😔😔😔