از دست مادرشوهرم خیلی حرص خوردم بهم بی احترامی کرد لال شدم نتونستم جواب بدم، مادرشوهرم عمم هست بعد دوماه رفتیم خونشون چون شهر دوریم بعد نشسته بودیم برادرشوهرم بود مادرشوهرم یهو برداشت به برادرشوهرم گفت چه فایده پسر داییت و زنش ( یعنی داداشم و زنداداشم) حقوق میگیره همش میره مسافرت و خوشگذرانی اصفهان و شیراز، پس انداز نکرده ، باید پس انداز می‌کرد خونه میخرید ، هر چی درمیارن میرن سفر و گشتن ، خیلی بدم اومد رو در روم بهم بی احترامی کرد لااقل اونجا که من بودم نمی‌گفت احساس کردم عمدا گفت اونم به لحن طعنه و مسخره کردن، بعد همین داداشم میلیون میلیون به عمم پول میده و کمک میکنه، دلم یجوری شد اگه خیلی بلده پسراش و عروساشو نصیحت کنه یا به عروسای دیگش بگه حتی ماشینم ندارن ، دیگه نمیخوام برم خونش ، وقتی میرم اونجا همش کار میکنم میگم گناه داره ولی اینجور تشکر میکنن ، اگه عروسای دیگش بیان با اینکه نزدیکن غذا درست میکنه ولی من راه دور میرم خودم انجام میدم همه چیزو ، سپردم به خدا من دیگه جوابی ندارم واسه همچین ادما
باید جواب میدادی هر کی هر جور خوشحاله زندگی میکنه و پولاش رو خرج میکنه
اونم تو شهری مثل تهران کی میتونه خونه بخره
از قدیم و ندیم گفتن عروس عمه طلا تو پنبه
اونا که گفتن اگه گیر بیارم
فامیل همینه دیگه بدترازغریبه
دست و دلبازی داشت برا خودش هم خوب نباشه برای بعضی ها ظاهراً بد نشده اگه خسیس بود که کسی ازش چیزی نمی دید مثلاً عمت.
بعد هم نه زیاد کار کن نه زیاد خوبی کن نه اعصابتو خسته کن عروس تنبل بی‌عار که حرفهای آدم به یه ورشه دوست داشتنی تره بعد هم اگه تو خواهرشی اونم عمشه کاریت نباشه بگو آرهداداشم زیادی دست ودلبازه برای همه همینطوره خودش می گیره چی گفتی
میگفتی ببخشید خرجشونو شما میدین اذیتتون میکنن
حالا پسر خودش ،شوهر شما خونه داره؟
شاید اینجوری گفته ک شما کمتر خرج کنید و خونه بخرید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
