والله من مامانم رحمت خدا رفته
یه خانمی اومد من بیام من ندارم فلان
گفتم بیا
اومد قشنگگگگ متکا گذاشت زیر سرش تو بیمارستان رو تخت مخصوص اتاق شخصی گرفت خوابید!
شب دوش گرفت صبح دوش گرفت
شب منیو انتخاب کرد قشنگگگ نشست شامشم خورد مسواکشم زد
کلیم طلا به خودش وصل کرده بود کلا دروغ میگفت گشنه و محتاجم منو بیار
شب تا صبح بچم ور زد منم بخیه هام درد میکرد انقدر تکون دادم و بلند شدم عوض کردم یه بخیه ام در رفت عفونت شد
اخرش پرستاره اومد بهش گفت خانمی اگر نمیتونستی کمک کنی خوابت میومد خوب میگفتی یکی دیگه از فامیلات بیاد جم کنه!
این بنده خدا عمل داشته یهو سرش گیج بره بیوفته بچش از بین میره
صبحم پاشد هیچ کمک نکرد
نشست قشنگ صبحونشو خورد بعد همینجور نشست اتاق کثیف پوشکا همه بقل من
شوهرماومد کمکم کرد
بعد گفتم برو گفت نه میمونم کمک کنم
تا دو نشست ناهارم سفارش داد به حساب ما خوردددد
اخرشم تا نیم ساعت اخرم حساب کرد و رفت دو سال پیش ۲۴ ساعتشو دو و چهار صد ساعتی صد یعنی نبم ساعت اخرشم پنجاه گرفتا!!!
قرار بود خونه هم بیا کلی زنگ زد من یه جا خوبو بخاطر تو کنسل کردم
دیگه مسدود کردم تا ولمون کرد!!!!