دیگه دلم باهاش نیس. ذره ای حرفاشو باورندارم. خیانتشم برا تازگی نیس ک بگم هنوز عصبانیم! ولی با عقل و دلم میدونم باید جدابشم. از لحاظ مالی رفاه خوبی داریم منو اذیت نمیکنه مگر همین بحثارو شروع کنم و اینا. دخترمم کوچیکه هنوز. میخام تا کوچیکه پیش خودم باشه تا ۷ سالگی ک با مادره. بچه ها اصلا نگید مشاوره و فلان و بیسار مشاوره رفتیم حق طلاق بهم داد ماشینشو ب نامم زد بازهم رید. اصن جونسو برا دخترم میده ولی بازم تر زد. واقعا دوسش ندارم تو این زندگی احساس ناکافی بودن میکنم. نمیخام باهاش زندگی کنم. پیشنهادتون چیه،؟