از یه طرف بعضی احساسات که تعدادشون کم هم نیست مبهم هستن و به سختی میشه توصیفشون کرد و از طرف دیگه هم تمایلی برای حرف زدن وجود نداره.
نتیجش میشه یه حس دیگه که انگار یه سنگ بزرگ گذاشتن روی مغزت، یکی روی قلبت یکی روی گلوت ، روی هر کدوم از دستا و پاهات بدونه سنگ دیگه هست.
وجود آدم سنگینی میکنه.