نمیفهمم.....
همه چی و از اول تا آخرش یه بازی در نظر گرفته بودم که زیاد جدی نیست ولی الان؟
الان اینطوری نیست الان نگران میشم و با هر حرفش ذوق توی دلم میاره
نمیفهم چم شده تا قبل از اون نمیتونستم حتی یک عزیزم هم بگم نمیتونم ابراز علاقه کنم ولی الان به دوستام و خودش دائم درحال گفتنم
من چمه؟عاشق شدم؟وایی نمی‌خوام:)احساس میکنم نباید اینقدر همه چیز و جدی بگیرم!
چیکار کنم؟:)
فک کنم عاشق شدی…
شروع کننده هیچکدوممون نبودیم توی یک برنامه اشنا شدیم اون شروع به صحبت های بیشتر کرد منم ادامه دادم بعد از یه مدت که زیاد هم نبود خواست بلند شه بیاد از شهر خودشون اینجا که هم همدیگر و ببینیم هم بعد از چند وقت با مادرم صحبت کنه ولی خب من قبول نکردم چون هنوز مدت زیادی نبود از اون شب دیگه جواب های پیام من و نداد و من کلا اعصابم خورد شده بود که من میخواستم اذیتش کنم نه اون که من و اذیت کنه و دیگه جواب پیام های من و نده تا دقیقا ۲۱ اسفند که یه عکس بود که آرزوی خوشبختی و امید برای سال جدید میکرد اون عکس همون لحظه و دید دیگه صحبت کردیم و بهش گفتم اذیتم کرده و بدون هیچ چیزی ادامه دادیم به صحبت کردن......ولی الان همه چیز یکم جدی شده برام.....نه در حد ازدواج ولی خب تا این حد
شروع کننده هیچکدوممون نبودیم توی یک برنامه اشنا شدیم اون شروع به صحبت های بیشتر کرد منم ادامه دادم بعد از یه مدت که زیاد هم نبود خواست بلند شده بیاد اینجا که هم همدیگر و ببینیم هم بعد از چند وقت با مادرم صحبت کنه ولی خب من قبول نکردم چون هنوز مدت زیادی نبود از اون شب دیگه جواب های پیام من و نداد و من کلا اعصابم خورد شده بود که من میخواستم اذیتش کنم نه اون که من و اذیت کنه و دیگه جواب پیام های من و نده تا دقیقا ۲۱ اسفند که یه عکس بود که آرزوی خوشبختی و امید برای سال جدید میکرد اون عکس همون لحظه و دید دیگه صحبت کردیم و بهش گفتم اذیتم کرده و بدون هیچ چیزی ادامه دادیم به صحبت کردن......ولی الان همه چیز یکم جدی شده برام.....نه در حد ازدواج ولی خب تا این حد
چون یهو یه مدت نبوده باعث شده تو کشش بیشتری بهش پیدا کنی اما بنظرم باهاش صحبت کن که بیاد و همو ببینین شاید اصلا اون چیزی که فکر میکنی نباشه و واسه ازدواج یکم بیشتر و منطقی تر بهش فکر کن با صحبت شناخت برای یک عمر بدست نمیاد
