من چندساله ازدواج کردم به شوهرم یکی دوبار گفتم بیا یارانه مون رو جدا کنیم هی بهانه اورد درحالیکه خانوادش خداروشکر به یارانه ما نیاز ندارن ،الانم باردارم میگم بیا جداکنیم ماهی چهارصد هم به هرکدوم بدن میشه ۱۲۰۰ ،از اونطرف شنیدم از طرف بهداشت ی طرحی اومده که به کسایی که دقیق نمیدونم باردارن یا بچشون بدنیا اومده دوماه یبار ۱۲۵۰ میدن تا چندسال،یعنی تقریبا میشه ماهی برای ما وقتی بچمون بدنیااومد ماهی ۱۸۰۰ اینجوری تقریبا ،امروز به شوهرم گفتم گفت وای مگه چقدر میشه چندرغاز در حالیکه ما وضع مالیمون خیلی ضعیفه واقعا شوهرم کارگره ولی بفکر خودمون و بچه نیس اصلا من هزار تا مشکل دارم برا زایمان پول نداریم برا سیسمونی نداریم ،توروخدا بگید چیکار کنیم با این شوهر بی فکر و بی مسئولیت
بگو پس همون چندرغاز رو جداگانه بهم بده تاخرج خودم وبچم کنم
ایرادی نداره که جدا کنید ، وقتی لازمش دارید هر چقدر ک باشه
من قبلا پدرم اینا یارانه بگیر نبودن
الانم جدا کردیم ولی باز من و همسرم یارانه بگیر نیستیم. اما خب جداست.
من جدا نکردم، جالبه دخترم دنیا اومد، مال اونم میریزن به مامانم اینا.
مامانم مال دخترمو میده ولی مال خودمو، خودم نخواستم
دقیقا شوهر منم همینو میگفت هر وقت اسم یارانه رو‌میوردم میگفت خجالت نمیکشی من روم نمیشه به بابام بگم یارانه منو جدا کن خلاصه بعد چهار پنج سال زندگی دو ماه پیش یارانه پدرشوهرم رو قطع کردن جز پردرامدها بودن به شوهرم گفتن بیاید یارانه تون جدا کنید تا جدا کرد اونم عوضی هر ماه داره میذاره جیب خودش به من نمیده
زورش میاد از خانوادش جدا کنه بابا من برا بچم ی تیکه لباس نتونستم بخرم اصلا بفکر زایمان وهزینه هاش نیس جوری حرف میزنه هر کی بشنوه فکر میکنه وضعش خوبه و همه جوره بفکره همه چی هس درحالیکه اصلا یبارم نگفته برا هزینه ی بیمارستان میخاد چیکار کنه ،دلم خونه از دستش
دقیقا بخدا من خانوادم دستشون خالیه ولی من وقتی میدونم بچه ی خودم هیچیش تامین نیس نیاز داره نباید بهش ظلم کنم من اگه جدا کنم حداقل پول پوشک و یسری چیزاش که میشه ولی مرد بیفکر من بفکر همه هس جز زن وبچه ی خودش
ببین منم بخدا عذاب وجدان میگیرم جدا کنم ولی نمیدونی چقدر شرایط زندگیم نابوده ،پول پیش خونمون افتصاحه چهل میلیونه باورت میشه ؟هزینه ی زایمان و بهش فکر نمبکنه شوهرم ،وسیله ی بچه هیچی نگرفتیم ،با این وجود انگار نه انگار زنش بارداره و بچش توراه ،بفکر بچه خواهرشه اونو میبره مدام شهربازی و خانه کودک و کلی هربار براش خوراکی میخره ،من
میدونم اشتباه کردم ولی سنم بالا دشات میرفت از یطرف فیبروم دارم از یطرف دکتر گفت ذخیره تخمدانت پایینه زودتر اقدام کن همش با هم ریخت روسرم گفتم نکنه بعدها بچه دار نشم ترسیدم ،تازه با تمام این شرایط شوهرم همش ازم طلبکاره ،پستای قبلیمو بخونی میفهمی چقدر بیچارم و تو چه جهنمی دست وپا میزنم امیدوارم بچم زندگیش مثل من نباشه امیدوارم ی زندگی خوب پیش رو داشته باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
