2777
2789
عنوان

زندگی بامادرشوهر😐

1376 بازدید | 51 پست

من شونزده سالگی ازدواج کردم وضع مالیه جالبی نداشتیم باهمشهریم ازدواج کردم خانوادم راضی نبودن چون میخواستن باپسرداییم که بیست سال ازخودم بزرگتربودولی درعوض وضع مالیه خوبی داشت ازدواج کنم ولی خب منم تسلیم خواسته ی اونانشدم وبایکی دیگه ازدواج کردم که پسرآخریه خانواده بودواوضاع مالیه خوبی هم نداشتن منم درکش کردم وعروسی نخواستم بگیره همین شدکه بعدازیه سال گفت بریم ماه عسل یه خواهرثروتمندداره که چن تاخونه ویلازمین وباغ وماشین شاسی بلندوخلاصش کنم مرفه هستش گفت بریم ویلای رامسرخواهرم رفتیم وخواهرشوهرم ازتهران زنگ زدوبهم گفت چرااونجارفتین اونجاهمه چی گرونه ومنم هنگ کردم وگفتم هنوزخریدنکردم  بچه بودم وکم روهیچی نگفتم دلم شکست گذشت وبرگشتیم خواهرشوهرم یه دونس خواهرنداره خیلی فیس وافاده ای تواین هفت سالی که ازدواج کردم هفت کلمه باهام حرف نزده:)من شیش سال بامادروپدرشوهرم تویه خونه موندم سه تاجاری دارم تعریف ازخودم نمیکنم چون خوشگل بودم همشون حسودیمومیکردن میرفتم اتاق میگفتن این دختره اینطوریه اونطوریه منم خودمومیزدم به اون راه چون بابام بهم گفت دخترم خوشگلی نعمته ولی باعث دردسره اگه حسودیتوکردن ناراحت نشواحترام کن بزارباهات خوب باشن فک نکنن بخاطراینکه خوشگلی قیافه میگیری واسشون توتموم مدتی که باخانواده ی شوهرم بودم بی احترامی نکردم وضعم ازهمشون پایین تربودولی حسرت لباس وطلای جاریامونخوردم بااونامیرفتم خریدبیرون همه جامثل خواهر برخوردمیکردم..بچه هاشون بخاطرمن هرروزمیومدن اونجاشوهرم سرکارمیرفت همه کارم میکردم پخت وپزوتمیزکردن خونه مادرشوهرم دست به سیاه سفیدنمیزد فقط چای میخوردومیخوابید..خخخ تامیخواست به من حرفی بزنه نوه هاش دعواش میکردن میگفتن هیچی بهش نگورفتارتودرست کن نیازی نبودکه من دهنموبازکنم پدرشوهرمم هواموداشت ویجورایی باعث خوش گذرونیه همه شده بودم هرکی ازمامانش قهرمیکردمیومدپیشم تاشب بگوبخند اینم بگم زندگی بامادرشوهرسخته همه دل میسوزوندن میگفتن چن ساله همش کارمیکشن قدرتونمیدونن حیف توبااین همه خوشگلی منم میگفتم عیب نداره زن هرکی هم میشدم حق بی احترامی به خانواده شوهرموندارم اگرهم کسی بامن بدباشه دلیل نمیشه باهاش بدباشم چون توبابد بدکنی پس فرق چیست!! الان یه پسردارم وخونم جداشده شوهرم یک ثانیه بدون من توخونه نمیمونه وقتی خونه مامانم میرم فوری میاددنبالم ومیگه دلم واست تنگ میشه خواستم بگم اگه همه دنیادشمنت باشن اشکال نداره ولی اگه کل دنیادوستت باشن وشوهرت دشمنت بشه زندگیتوباختی آرزوی خوشبختی واسه همه دارم 

تعداد رای : 3
نظرسنجی
😶
2
66%
😶
1
33%

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خوشبخت باشی عزیزم 

دوست و دشمنو باید موقع تقسیم                           ته دیگ سیب زمینی شناخت😀😁                        به هیچ معیار دیگه ای اعتنا نکنید😌✋                      تاکید میکنم.هیچ معیاری😌🙃                           

منم با پدر شوهرم زندگی میکنم،بخدا انقد دوسش دارم که نگو یه وقتایی میره مسافرت همش زنگ میزنیم به هم اصلا انگار پدر شوهرم نیست بابای واقعیمه،خیلی هوامونو داره،همیشه نیره واسه خونه من خرید میکنه پوشاک بچمو میخره و خیلی چیزای دیگه، همش بهش میگیم نخر ولی میگه پول من مال شماهاست،واقعا مرد با شعوریه

دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…

من که اصلا از زندگی با پدر شوهرم ناراضی نیستم فقط یه مشکلی که دارم اینه که نمیتونم تو خونه تاب شلوارک بپوشم که اونم هر وقت میره مسافرت عقدمو خالی میکنم😂😂

دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز