من تو شرايطى كه اصلا برنامه نداشتيم و تازه عروسى كرديم بچه دارشدم.شيش ماهشه.مثل همه مادرا دوسش دارم ولى جزاين كه تمام زمانموگرفته،هميشه ناراضيه و اعصاب خوردكنه.تمام اعصاى بدنم دردگرفته كمردرد پادرد
هيچ كمكى هم ندارم.پرستارهم دوس ندارم كه يكى انقدباهام قاطى شه.اينهاروتوضيح دادم تا بگم همه اينا بهم فشارآورده تا حدى كه شدم يه آدم عصبى.گاهى كه بدقلقى ميكنه ميرم تو يه اتاق ديگه و مشت ميكوبم به مثلابالش و داااااااد ميزنم تا تخليه روانى شم ولى بچم صدامو ميشنوه و ميترسه و من بعدش پشيمون ميشم ولى بازهم دست خودم نيست تكرارش ميكنم.خواهش ميكنم خواهرانه بجز رفتن به مشاور اگه راهنمايى ميتونيد بهم كنيد.از زندگى هيچ لذتى دارم نميبرم،اين بچه هم بامن گرفتاره