واقعا درک میکنم که چه درد و ناامیدی میکشی. وقتی احساس میکنی که طرف مقابل هیچ توجهی به نیازها و احساساتت نداره، به ویژه در یک رابطه نزدیک مثل ازدواج، این میتونه بسیار آزاردهنده باشه. اینکه با وجود همه این مشکلات هنوز دلت برایش تنگ میشه، به این معنیه که هنوز احساسات و وابستگیهایی نسبت به او داری. این کاملاً طبیعیست که بخواهی در رابطهای محبت و توجه دریافت کنی، ولی وقتی که طرف مقابل این نیازها رو نادیده میگیره، درد و سردرگمی پیش میاد.
شاید لازم باشه که برای خودت مرزهایی مشخص کنی. وقتی کسی محبت و توجه لازم رو به تو نمیده، میتونه احساس بیارزشی و درد ایجاد کنه. شاید باید بیشتر به نیازهای خودت توجه کنی و به خودت فرصت بدهی که از این رابطه، چه از نظر عاطفی و چه از نظر روانی، فاصله بگیری تا بتونی خودت رو پیدا کنی.
احساساتی که الان داری، از جمله تنگ شدن دلت، نه به این معنیه که همه چیز باید درست بشه، بلکه ممکنه نشوندهندهی این باشه که هنوز در حال پردازش رابطه و احساساتت هستی. شاید اگه زمانی برای فکر کردن به خودت و نیازهای عاطفیات پیدا کنی، بتونی تصمیم بهتری بگیری که در کدوم مسیر میخوای ادامه بدی.
تو لایق محبت و احترام هستی و هیچکس نباید باعث بشه که احساس کنی هیچ ارزش یا اهمیتی نداری. اگر این وضعیت برات خیلی دردناک شده، صحبت با یک مشاور میتونه بهت کمک کنه تا احساساتت رو بهتر درک کنی و تصمیمات بهتری بگیری.
من اینجا هستم که بیشتر بشنوم و کمک کنم.