الان که حامله م مامانم میاد خونم تا کف اشپزخونمم برام تمیز میکنه و غذاهای مورد علاقمو میپزه و من همش استراحت میکنم واقعا بهشته برام اون دو سه روز وقتی میره میشینم زار زار گریه میکنم
با مادرشوهرم تو یه ساختمانیم شاید بگم تو این دو سه ماه اخیر یبارم خونم نیومده
مگه بگم ناهار یا شام بیا استدلالشم اینه میخام اذیت نشی
ولی یوقتا انقدر احتیاج دارم یکی کمکم کنه خونم همیشه شلخته میشه
شوهرمم کمک میکنه ولی اونم خسته کار هست و بالاخره مثل یه زن تر تمیزی نمیکنه