شوهرم یه زنعمو داره خیلی خوشگل و بی حجابه چون شوهر شل و ولی داره بعضی مواقع ک کار داشت قبلا زنگ میزد شوهر من. منم چون مخالف نبودم یه جورایی رحمم میومد میگفتم حیف زنعموش برای عموش .ولی دوس داشتم وقتی کاری براش انجام مبده بهم بگه ولی بعد فهمیدم خیلی کارایی ک کرده رو مخفی کرده مثلا اگه واسه قبض ابشون مشکل پیش اومده این رفته بود دنبال کاراش یا خیلی چیزای دیگه...خلاصه یه دعوای بدی کردیم گفتم دیگه حق نداره زنگت بزنه توهم حق نداری جوابشو بدی کلی به غلط کردن افتاده بود که باشه ببخشید دیگه نمیکنم من منظوری نداشتم و....
دیشب دیدم شوهرم پیامش داده( اسم زنعموشوگفته بود)اون جواب داده بود(جان) شوهرم گفته بود(تو خیلی برام ارزشت بالاس مثل یک رفیقی برام) زنعموش نوشته بود (نظر لطفته ممنونم واقعا) شوهرم نوشته بود (قربونت نه تو خیلی با ارزشی برام واقعا کار داشتی زنگم بزن) خلاصه رفتم رو تماساش دیدم چند روزی یبار بهم زنگ میزدن منم اول به خوبی پرسیدم چرا اینجوری پیام دادی مگه باهاش صمیمی که اینجوری گفتی مگه در ارتباطی گف نه بخدا منظوری نداشتم خلاصهشروع کردم به دعوا خیلی از دیشب گریه کردم حس تو خالی بودن بهم دست داده حرفایی که به من میگه همیشه تو رفیقمی تو با ارزشی برام خیلی راحت به زنعموش گفته میدونه من بدم میاد از عموشو زنش باز با زنش در ارتباط بود (یه چیز دیگه زنعموش بهش میاد خراب باشه ولی اصلا اونجوری نیس شوهرمم دنبال زنا نیس ولی واقعا حالم بد شد اینارو دیدم که زده زیر قولی ک داده)😭😭فقط بگین چجوری دلمو صاف کنم و باهاش چ برخوردی کنم لطفا منتم نکنین ک تو حساسی چون هرکی دس بذاره رو نقطه ضعفتون شماهم حالتون بد میشه😔😭