من یه چیزی لازمم بود به خواهرم گفتم بره از سر کوچه بگیره انگار موقع برگشتن وقتی از خیابون رد میشده یه موتور بهش زده همه جاش زخمی و خونیه هرچقدر میکنیم هم بیمارستان نمیره میگم کاش لال میشد نمیگفتم بره الان همه منو سرزنش میکنه بخدا دست و پام سست شده مامانم داره گریه میگیره
واینکه خیلی ترسیده چیکار کنیم چب بدیم بخوره ؟؟ مامانم قرآن میخونه براش