اگه من کارگردان فیلم بودم اینجوری تمومش میکردم😎😎
رهی خیلی پولدار و بالا مقام بشه
شاپرک عاشقش بشه ولی رهی اونو نگیره
بعدش هردوتا عموها بیفتن زندان و حسابی شکنجه بشن
بعد جمیله بره منت کشی رهی که آزادشون کنه
ولی رهی قبول نکنه
و اون دوتا سگ جلو چشمایه رهی اعدام شن
و جمیله رو پرت کنه بیرون از خونش
بعدش یه مشت لات و لوت بریزن سر جمیله بک ن نش
بهمن و امیر هم بیفتن به گدایی و وقتی رهی اونا رو تو خیابون میبینه .بگه هی غلام سیاها بیاید کفشایه منو واکس بزنید
اون ناصر قصاب و پسرشم
بیفتن دست ساواک تمام ناخناشون رو بکشن و چشماشون رو در بیارن و رو سرشون روغن داغ بریزن
و در آخر رهی تو خونه قشنگش با راضیه و جواد و زنش و بچه هاش
بخندن و شاد باشن
هرکی موافقه ادامه فیلمو من بسازم لایک کنه