میرن خارج اونا دیگه وقتی بزرگ شدن برمیگردن رهی میبینتشون اون شاپرک هم شوهر میکنه
همینجوریش یه شهر بام بَده..تو سمت من باش عذابم نده💔🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶 یکروز بالاخره آخرین کسی که تو رو میشناسه میمیره! و خاطرت برای همیشه فراموش میشه....! پس از زندگیت لذت ببر❣️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگه من کارگردان فیلم بودم اینجوری تمومش میکردم😎😎رهی خیلی پولدار و بالا مقام بشه شاپرک عاشقش بشه ول ...
نه که راضیه و جواد هم خیلی دوستش داشتن اونا هم واسه انتقام از بهادری ها اونو بزرگ کردن همش هم بهش فحش میدادن حتی حاضر نبود آدرس بده پسره ببره پیش خودش هیچ کس دلش به حال اون نسوخت درضمن خونه بهادری ها خیلی پرو و بی ادبی میکرد
رهی زنش را کا نکرد زنش اون را ول کرد یعنی خانوادش بودند که بعد لو دادن رهب طلاف دخترشون به زور گرفتن ...
مرد بی لیاقتی بود احساس مسئولیت نداشت زنشو قال میزاشت میرفت شعار میداد مرد زندگی نبود حقش بود به نظرم هر چند یادم نیست اونجاهاش ولی تا جایی که یادمه همش دروغ میگفت به زنه الکی میگفت مریضم نمیرم بیرون بعد یواشکی میرفت خونه خمینی
نه که راضیه و جواد هم خیلی دوستش داشتن اونا هم واسه انتقام از بهادری ها اونو بزرگ کردن همش هم بهش فح ...
چرا هیچ کس دلش براش نسوخت ب عکس بهادریا خانواده مادریش خیلی دوسش داشتند دوست نداشتند از پیشش بردند بعدم اونآزارهایی که بخ رهی دادند هیچ ربطی به بی ادبی رخی نداشت نمیخوام بدونم اینکه انیرن به خاطر رفتار جواد پسر ناصر قصاب را اجیر کرد که رهی را بزنه اونم به بز ادبی رهی ربط داره یا خودشناسی هگ برفرض اگه یه لچه یه بی ادبی بکنه برای ادب کردن تا سرحد مرگ می برینش یا دعوای کوچیکش میکنید خانواده بهادری به خاطر مال واموال وارث ومیراث باهاش اون طوری کردند تا دیگه رهی حقش را نخواد.
مرد بی لیاقتی بود احساس مسئولیت نداشت زنشو قال میزاشت میرفت شعار میداد مرد زندگی نبود حقش بود به ...
بعدم اونا اگه طلاق دخترشون یا ه اهرشوراگرعتند وقبلسم لوش دادند اصلاهم به خاطر خ اهرشدن نبود از حسادتشون بکد برادراش چون پدرشون رهی را بیشتر قبول داشت ویکی هم اینکه رهی خودش مغازهجدا گرفته بود حرفشونرفته بود می خ استند همیشه مدیوناونا باشه ومنتشون سرش باشه برای همینم تین کار را باهاش کردند آخرم وحیده را مجبور کردند بت مسرعنوش ازدواج کنه که از اولم دوسش نداشت وتخم کینه از دهی دا همین پسرعموش شب عروسی هم تو دل هی هم برادر زنش کاشت باعث شد برادرای وحیده به رهی بدوبیراه بگند تحقیرش کنند رهی هملخ خاطر این تحقیرها ازشون بدش می اومد وحیده هم نمی دونم چرا هیج وقت با هی نمی رفت خ نه اوس حسین کلی د هرصورت به نظرم اگر برادراش گار نداشتند وحیده ورهی باهم خوب بودند وحتی وحیده هم زمینش را داشت گه هم عقیده با رهیبشه چون وقتی رهی راجع بخ علت قن رفتنش تو روز اول عید درست به زنش توضیح داد با اینکه وحیده قبلش راضی نبود اما با ح فضای رهی قانع شد وسال رفتنش را خودش بست صبح هم که رهی این را دید گفت برگردم خودم نوکریت را می کنم.
مرد بی لیاقتی بود احساس مسئولیت نداشت زنشو قال میزاشت میرفت شعار میداد مرد زندگی نبود حقش بود به ...
خلاله اگر اونا دخالت ننی گردند احتمال داشت که وحیده هم تحت تاثیر افکار رهی مثل اون انقلابی بشه اما برادراش نگذاشتند بیچاره رهی ۷یلی دلش شکست فصل سومم وقتی فهمید وحیده ازدواج کرده خیلی ناراحت شد.
نه که راضیه و جواد هم خیلی دوستش داشتن اونا هم واسه انتقام از بهادری ها اونو بزرگ کردن همش هم بهش فح ...
بعدم اگر یا تون باشه خمین مسر از نظر شما بی ادب اون عم هاش تو فصل دومتو ا ن شرکت بدترین توهین هارا بعد کرد اما یگ کلمه حرف نزداون عبدالرضا که لنگه مادرش که همش به اوس حسین میگفت شلغم شاعر همیشه به همه تز بالت نگاه میکرد وتوهین میکرد اون از تکهیناس به هی اون از مانی کا پسر طاهره بت اوس رهی تو فصل سوم رفتندخونطون عبدالرصا هنش به کمال میگفت گوسفند تازه تو اون فصل با بچه هاش هم بد وتوهین انیز حرف میزد شاپرک ا که مثلا خیلی دوسش داشت بهش می گفت حر فت را بزن و برو گنشواونا خودش ازهمه بی تربیت تر بودندشاپرکم اوایل خودش خیلی بیتربیتی میکرد وبا رهی بد حدف می زد میگفت قیافت عین بز نی مونا ازت متنفرم البته از حق نگذریم بعدا حیلی خوب وخانم شد کا اونم به نظر تاثیر شخصیت هی ورفت وآمد با خانواده اوس حسین ودیدن سختیهای طبقات پایین جامعه بود که سخصیت شاپرک را عوض کرد.