واقعا سخته یعنی باورتون نمیشه یه مسافرت دوتایی باهم نمیریم هرجا بریم مامانش باهامون هست خیلی ناراحتم ازین موضوع
حتی بارها بهش گفتمتوقبل ازدواج. اونطور که خودت تعریف کردی انقدر وابسته خانوادت نبودی چطور الان که باید با هموقت بگذرونیم انقدر وابسته اونا شدی میگه چ بعد ازدواج تازه قدر مامانمو دونستم وهر هر میخنده مطمئنم حرف دلشم همینه ولی نمیدونه چفدر دل منو با این حرفش میشکونه
به نظرم اول و اخر خودش ضرر میکنه چون منو نسبت به خودش سرد کرده دیگه کلا حسی بهش ندارم