من یه اشتباه و سالها انجام دادم دو سه بار سر عشق عمرمو هدر دادم بهترین دهه ی عمرم ۲۰ سالگیمو
وقتی به خودم اومدم دیدم اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر گرفتم
وحشتناک بود حتی نمیتونستم سوار هواپیما بشم منی که عاشق این بودم دور دنیا بگردم پول جمع کنم سفرنامه بنویسم .
تو هواپیما نشستم جیغ میزدم دست مهماندار میگرفتم منی که شغلم این بود یروز . از همه چیز میترسیدم پانیک میشدم خیلی سفرها و از دست دادم از اینکه قبلش دعا میکردم برگرده قدرمو بدونه حالم بهم میخورد که باعث این استرسا بدر رفتاریای اون بود خودم اجازه دادم گاهی البته از سادگی بود با اینکه مغرورم بودم
از اینکه سر کیا جوونیمو از دست دادم بهترین روزای زندگیم
وقتی مریضی نیومد سراغم جسمی روحی وقتی دخترای عاقل الان و دیدم حالم از سادگیم بهم خورد . وقتی دخترا رو دیدم کنار کیایی میرم که قدر زیبایی و جوونیشونو میدونم و بلدن چجوری براشون رفتار کنند دخترایی که پوستشون بذچی استرس لطیفه زیر چشاشون گود نشده الان به هیچکی بها نمیدم اول خودم هرچند گاهی غصه میخورم دیر شده برا خودمون پیدا کردن . البته فقط مشکلم عشقی نبوده زندگی مجردیم پر از فشار و استرس گذشت کلی. ببخشید زیاد شد