دوستم چند وقت قبل تعریف کرد که یکی ازآشناهاشون داشتن میرفتن مسافرت مشهد...ازکویر داشتن رد میشدن..شب بوده وخودشون یه ماشین تنها بودن...زن وشوهر ویه پسربچه سه چهارساله...توی مسیر درحال عبور بچه جیشش میگیره وبه مامانش میگه...خلاصه اینها می ایستن کنار جاده تابچه کارشو بکنه...زنه به شوهرش میگه بره ازتوی جعبه عقب آب بیاره...اقاهه هم میره وآب رو پیدا نمیکنه..وزنشو صدا میزنه...خانومه هم چند ثانیه بچه رو تنها میزاره میره کمک شوهرش آب بیاره..وتا برمیگرده میبینه بچه نیست...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
این قضیه رو من از ده سال پیش شنیدم و هر سال به یه صورتی تکرارشو میشنوم چند سال پیشم توی همین نی نی سایت یکی تعریف کرد همین قضیه سفر مشهد و دستشویی و شب و...البته توی اون قصه
که توی نی نی سایت گفتن و اونی که من شنیدم این بود که یه اژدها بچه رو برده تو لونش و مادر بچه شاهد بوده
قدرت
نه دست هیتلر است
و نه دست تمام کسانی
که جنگ به پا کرده اند...
قدرت دست کسی ست
که می فهمد؛ دوستش داری !