دوستم چند وقت قبل تعریف کرد که یکی ازآشناهاشون داشتن میرفتن مسافرت مشهد...ازکویر داشتن رد میشدن..شب بوده وخودشون یه ماشین تنها بودن...زن وشوهر ویه پسربچه سه چهارساله...توی مسیر درحال عبور بچه جیشش میگیره وبه مامانش میگه...خلاصه اینها می ایستن کنار جاده تابچه کارشو بکنه...زنه به شوهرش میگه بره ازتوی جعبه عقب آب بیاره...اقاهه هم میره وآب رو پیدا نمیکنه..وزنشو صدا میزنه...خانومه هم چند ثانیه بچه رو تنها میزاره میره کمک شوهرش آب بیاره..وتا برمیگرده میبینه بچه نیست...