خیلی عصبی شدم از سره بچم شیر نمیخوره گریه میکنه هیچ مشکلی هم نداره مدلشه بقران دارم سکته مبکنم حالم بده افسردگی گرفتم عصبی شدم صبح گوشیم دستم بود از دستم کشید به شوخی که برم چایی دم کنم عصبی شدم رفتم سمت گوشی شوهرمم مثلا داشت شوخی میکرد دستامو گرف که نمیزارم برو چایی دم کن منم یهو کنترلمو از دست دادم دستمو هم بدجور فشار داد منم اینقد حالم بد شد چون هرچی بهش گفتم دستمو ول کن درد گرف ول نمیکرد منم عصبی شدم گفتم این ینی نمیبینه دستم درد گرفته همچنان ول نمیکنه منم دیگ هیچی نفهمیدم شوهرمو پس زدمو چنتا مشت بهش زدم اونم منو هول دادو بحثمون شد😔خستم خیلی خستم دیگه نمیدونم چیکارکنم شوهرمم درکم نمیکنه اصلا که حالم بده افسردم عصبی ام از سره بچه....
کاملا درکت میکنم بچه ها اینجور موقع ها ک ما عصبی هستیم بیشتر بهونه گیری میکنن برا همین تا اروم نشیم و اروم رفتار نکنیم اونا اروم نمیشن پس برو تا سر کوچه ی دوری بزن و چایی بخور یا تا ی سوپر مارکت برو خوراکی مورد علاقتو بخر بیا خونه حالت عوض میشه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خب اول کارای خونه و بچه رو انجام بده بعد برو سمت گوشی. صبح خودت چایی دلت نمیخواست؟
به شوهرم گفتم من ازونموقع بچه رو به بدبختی شیر دادم بزار منم مثله تو ۵دقه گوشیمو بردارم بعدش میرم بعد یهو گوشیو کشید از دستم منم باخودم گفتم مگه۵دقه ژمانه زیادیه که بزاره یکم گوشیو بردارم برای خودم باشم