یدونه دیگم هست
شبی ک فرداش میخاست بره دانشگاه
منو ک رسوند خونه، میخاست بوسم کنه روش نمیشد
گفت من هروقت میرم دانشگاه با مامانم روبوسی میکنم😅😅
ایشون از ماشین پیاده شد و من هم پیاده شدم
و مثل کسی ک از کربلا اومده میخاد روبوسی کنه و زیارت قبول بگه روی همو بوسیدیم.😁😁😁