منونمی بینه خرکارمیکنم ازم فاصله میگیره
خیای خودمو بخاطر محبت خار ووحقیر کردم
کل روز ک سر کاره اصلا بهم پیام نمیده
من تو اینمدت عصبی میشم
استرس میگیرم
انگیزه ندارم غذا درست کنم
ب بچه برسم
دلم میخواد همه چیو بزنم بشکونم
اخه چرا.....
من چکارکنم
نگین طلاق ک تازه از طلاق برگشتم
یعنی من رفته بودم برای طلاق بخاطر خیانتش...
۱ ماه طول کشید
آدم فرستاد خونمون ولی خودش ن زنگ مسزد ن میام میداد ...هیچی...
اخرش خودش اومد ولی خدایی اصرار ؟اصلا منم چون تواون مدت جونم ب لب رسیده بود... واینا برگشتم
الان ک بهش میگم تو ک سگ محلم میکنی چرا برگردوندیم
میگه بخاطر بچه
خمش اینو بهم میگه
همش میگه بخاطر بچه باهاتم بزرگتر بشه....۷ هشت ساله بشه برو پی زندگیت
تو بدرد نمیخوری
من هرروز از غصه آب میشم
من دارممیمیرم
امروز غروب سوارماشین شدم سرعت میرفتم باگریه.....
میخواستم خودمو بکشم راحت شم...
بازم بخاطر بچم اون کار رو نکردم..
اخه ی محبت انقد سخته
خدا لعنتت کنه....