با خانوادم قهرم مامانم طلبکارمه چکار کنم خواهشا بیاید

خواهر بزرگمم یعنی مامان همین بچه‌خواهرم که توپ زد توی سرم داشت به من چیز میگفت 

مامانم توی حیاط بود اومد اونم به من چیز گفت فکر کرد من دارم دعوا درست میکنم

من میخواستم ناهار درست کنم برای خودم دستکش دستم کرده بودم دست به شیر آبو اینا نزنم چون همه جا رو کثیف میدونم (خانوادم اصلا تمیز نیستن بخاطر همینم میخواستم ناهار جدا برای خودم درست کنم. قبلا گفتم چه کارایی میکنن توی تاپیکای قبلیم هست) اون یکی خواهرم اومد گفت مریضه این (منو میگفت). منم جوابشو دادم باز مامانم از توی حیاط اومد دید دارم با اون یکی خواهرمم بحث میکنم گفت تو مشکل داری با همه دعوا داری و بحث میکنی منم غرورم شکست دوباره عصبی شدم داد کشیدم سرشون ناهارم ریختم توی اجاق گاز (از بس عصبی شده بودم دیگه) اومدم توی اتاقم الانم قهرم مامانمم قهره طلبکاره

حالم از خانوادم بهم میخوره

خواهشا هی نگید همه مادرا لایق احترام هستن

مامانم میدونه من مشکل دکتر میرم دارم دارو میخورم بازم میره رو اعصابم. حالام مثل چی قیافه گرفته. پریروز که رفتم خونه مادرشوهرم اینجا نبودم امروز صبح اومدم. جو خونه‌مون خیلی سنگینه برام غیرقابل تحمله. چکار کنم؟

همون پدرشوهر مادرشوهر بهترن انگار حداقل کاری هم میکنن آدم ازشون انتظار نداره و ناراحت نمیشه اما خانواده خود آدم اونم وقتی همه باهم بریزن سرت خیلی بده

چی بگم به روانشناس؟

من دکتر روانپزشک میرم الان ۷ روزه دارم دارو میخورم بازم اذیتم میکنن

کار من از روانشناس گذشته 

قبلا توضیح دادم توی تاپیکام هست

گوشت رو مامانم انداخت توی سینک سینکی که هیچوقت تمیز و جرمگیری نمیشه

بعدشم بچه های خواهرمم دستامونو نمیشورن که نشستن سر گوشتا رو سیخ کنن برای جوجه

توم هم توی وان کثیف که بچه جیش میکنه واقعا کثیف نیست؟ وقتی اصلا شسته نشده اومدن بازی کنن زدن توی سر من توپ خیس بود

اصلا من وسواس دارم قبول 

با کسی که مریضه باید جر و بحث کرد و تحقیرش کرد تا مریضیش بدتر بشه؟

نه شسته نمیشه

دارم دارو میخورم دیگه همه اینا رو کامل به دکترم توضیح دادم.

الان از صبح اومدم خونه‌مون حالم بده از خونه‌موت بدم اومده

دوباره هم بخوام باهاشون دعوا کنم باز همه چی سر من خراب میشه