امروز داشتیم با نامزدم حرف میزدیم گقت شدی عین مامانم کجا میری با کی میری کی میای اینکار نکن اینکار نکن
بعد میگی اصلا مثل قبل گردش و ... نداریم
همش خونه و شباهم که بعد کار من خونه ای
میشه بگید مثلا بگه دارم میرم بیرون نمیتونم بهش بگم باشه برو خب باید بدونم با کی میره و کی میای
میگه خب نگو زود بیا دیر بیا فلان
نمیدونم راهنمایی کنید
میگه تو دستور چیدی من میگم چشم
من‌میگم تو میگی نا
نمیدونم یعنی چی نمیفهمم
میگه میرم بیرون
بگو مواظب خودت باشیا .منم دلم تنگ میشه زود بیا
بگو اون موقع خانواده پدرت بود بود الانم خودت تشکیل خانواده دادی ، معنیش همینه یعنی مشترک شدن باید از احوالات هم باخبر باشیم اگه میخواستی خودت باشی باید انفرادی مستقل میشدی نه تشکیل خانواده بدی
معلومه عزیزم که نباید براش مادری کنی
هم خوششون نمیاد هم خودتو اذیت میکنی و بی ارزش
نیاز هات رو یک بار بیان کن یا با رفتارت نشون بده
مثلا برای این موضوع فقط یک بار بگو که عزیزم من نگرانت میشم و دوس دارم اطلاع داشته باشم که کجا هستی
و دیگه نگو ببین اون چیکار میکنه برات
زیاد یه مدت ازش سوال نکن حالا که نمیفهمه نگرانیت رو
فقط چیزی که گفتم رو یکبار بهش بگو دیگه ببین واکنشش چیه و بعدش هم اصلا چیزی نگو
میدونم نگران میشی و حق طبیعیت هست که بدونی درکت میکنم اما میبینی که چجور جواب نگرانی آدمو میدن بعضی مردا
اگر زیاد سوال پیچش کنی برای اینکه بهش گیر ندی بهت دروغ میگه همینو میخوای؟ باهاش دوست باش بذار همیشه حقیقتو بهت بگه حتی اگر اشتباه باشه کارش تو نظر خودتو بگو و آخرش بگو تصمیم نهایی با خودته
الام بهش پیام دادم گفتم بیینم چی میگه
این چند وقتم راست میگی شما میره میاد نمی‌پرسند میگم خوش بگذره و فلان
قبل خیلی حساس بودم میومدن با رفیقاش درباره فلان دختر و فلان میگفتن الان خیلی عادی رفتار میکنم گوش میدم سکوت میکنم حتی سرش بحثم نمیکنم
