نمیدونم چه کار کردم که همیشه فک میکنن من بیگانم
اوایل عروسی من هر روز ناهار زیاد میپختم کمی هم برا اونا میبردم خودش سر بسته گفت که دومادایه من اون یکی عروسام راضی ام بدون دعوت نمیان که خونه آدم شاید خونم کثیف باشه شاید ....
منم دیدم میگه دیگه نیا سه بار رفتم تو اون سه بار بازم تکرار کردن منم گفتم ....
دیگه الان بی دعوت برم حساب نمیندازن عمدی که دیگه نیاد
😑😑😑😑😑