رفتم دیدم پاهاشو باااااز کرده قابلمه وسط پاهاش داره مواد ته چین رو میذاره اونجایی که باید فشار بده با گوشت کوب چوبی چلپ چلب میکوووووبید محکماااااا بعد چنان میپاشید تو صورتشو موهاش دهنشم بازززز با دقت
گفتم چراااااااا اینطوری میگه گفتن باید فشار بدید تا وا نره یعنی نمیدونستم چطوری زمینو گاز بگیرم از خنده گذاشتمش به حال خودش فقط رفتم تو اتاق میخندیدمممممم