پدرم چون بازنشست شده به همه چی گیر میده
میگه من نمیتونم تو خونه کوچیک زندگی کنم باید حیاط بزرگی داشته باشم ،میخوام تو روستا یه خونه600متری بخرم با یه باغ بریم اونجا
البته یکم توضیحات اضافه کنم
تو شهر خونه داریم که دادیم کرایه اینیم که خودمون نشستیم کوچیکه و پدرم هر روز ایراد میگیرن که من نمیتونم اینجا بمونم میخوام بفروشم تو روستا خونه بزرگ و باغ بخرم
روستایی هم که میگه نیم ساعت با شهر فاصله داره
اتوبوس،تاکسی,اسنپ هم داره ، و خودمون ماشین هم داریم
نظر شما چیه؟من کلا نه حس خوبی دارم نه حس بدی
نمیدونم واقعا این مرد چرا اینطوری میکنه