خواهر منم تا ده دوازده روزی این حالتو داشت و میگفت پشیمونم،اما گذشت و رفت،و الان خیلی راضیه که ازدواج کرده خدا رو شکر،بنظرم طبیعیه چون وارد مرحله بعدی زندگیت شدی و استرس داری
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بیوقت هیبت ببرد ،نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند...
دقیقا" خواهر منم همین بود روزای اول اصلا" حالش خوب نبود از وقتی عقد کرد دیگه نرفت سرکار البته خودش نخواست بره می گفت دنبال بهونه بودم بیام بیرون و جای خنده دارش این بود که تو بهبوهه عقد و خرید و این چیزا همش می گفت لیوانم جا موند تو آموزشگاه من فکر می کردم روانش مشکل پیدا کرده از بس فکر کرده ولی الان که چند ماه گذشته خیلیم خوبه و از انتخابشم خیلی خوشحاله
ن همش فکر و خیال دارم. اینکه باید جوری رفتار کنی ک اون خانواده راضی باشنم خ سخته. وقتایی ک نو خووم ...
از حالا بگم هدفت رضایت خانواده شوهر نباشه احترام بزار و فقط ب خودت اهمیت بده
امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- میفرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)
ن همش فکر و خیال دارم. اینکه باید جوری رفتار کنی ک اون خانواده راضی باشنم خ سخته. وقتایی ک نو خووم ...
شما نباید سعی کنی اونا رو راضی نگه داری وگرنه مجبور میشی تا آخر عمرت فیلم بازی کنی. راحت باش. وشاد تا اونام خوششون بیاد. قرار نیست تمام چیزا بر وفق مراد باشه