من 6 ماه با یه اقایی بودم ماه اول فهمیدم شکاکه ولی گفتم شاید درست شه کم کم ولی بدتر شد هرجا بودم باید لوکیشن میفرستادم عکس میفرستادم انقد اعصابمو خراب کرد کارمم ول کردم من همشش تو خونه بودم باز شک داشت خطمم به نام اونه بازم شک داشت تهمتای ناجور فحشای ناموسی خیلی بد بی دلیل سر هرچیز الکی دعوا میکرد زمانایی ک عصبی نمیشد خیلی عاشق گونه رفتار میکرد پولدارر و خرج کن حسابی بود هی من کنار میومدم چون دوسش داشتم . تهدیدش کردم خودکشی میکنم و کردم خیلی بدش اومد بعد شیش ماه گفت من هی شک دارم بهت تو خیابونیی هرزه ایی جند ه ایی یک ماه پیش گفت نمیخام دیگ و رفت و منو داغون کرد...
تایپیک های منو بخون لحظه به لحظه زندگیم با یکی از همین آدماست جوری که کنار باباش بشینم فکر میکنه معشوقه باباش ۸ ساله و همه تهمت هارو بهم زده در صورتی که من خونه قفل درش دوربین هم داریم بجز فیلیمو چیز دیگه نصب ندارم رو گوشی پرینت تماس و پیامهممیگیره شنود هم رو گوشیم هست از آخرم شک داره دیروز چمدون بستم برم به پام افتاد گفت گوه خوردم یک فرصت بده درست میشم واسه بچه منم فرصت دادم ولی صب رفتم خونه مادرش دیوار به دیوارمونن گفت چون همسایه بیرون بوده از عمد رفتی
شوهرمنم اینطوریه به همچیزشک داره فحش نمیده ولی خیلی هواسش به من هست نمیتونم تعغیرش بدم راهی برای تعغیرنیست همیشه فکرمیکنه من دوست پسردارم بارهاقسم خوردم بارهاوبارهاروزبه روزبدترمیشه من راستش دیگه محلش نمیزارم خودشم میدونه من ازش فهمیدم همچین بیماری داره ولی بازادامه میده