2777
2789
عنوان

خونه من شده تفریگاه خانواده شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 150145 بازدید | 896 پست
چجوری به من زنگ‌نمیزنن که

عزیزم بشین قشنگ  با ارامش به شوهرت بگو مهمون میادمن باید اماده باشم زحمتش واسه منه لطفا ازین به بعد بگو بزار اول با خانم هماهنگ کنم 

اگه باز رعایت نکرد وقتی مهمونااومدن برو تو اتاق خودتو بزن مریضی محلشون نزار وقت یاومدن برو کلاس باشگاه کلا زیاد خونه نمون به شوهرتم بگو من کاردارم نمیرسم


۱۵ ساله ازدواج کردم ۱۳ سال به مادرشوهرم سرویس دادم ، هفته ای دو بار می یومدن شام شب هم می خوابیدن دو تا کوچه با ما فاصله دارن دوست داشتم سر به بیابون بزارم، زایمانام ترس زایمان نداشتم فقط می گفتم خدایا چطوری اونا رو تحمل کنم، میان خونه ام حتی یه استکان جابه جا نمی کنن تازه شوهرم تکون بخوره اخماشون می ره تو هم، سر زایمان دومم ۲۰ روز بود زایمان کرده بودم پنج بار شام اومدن خونه ام منم با یک نوزاد و یه بچه کلاس اولی طبق معمول سرویس می دادم دیگه تحمل نداشتم یه بار که اومدن گفتم دیگه حق ندارید بدون دعوت بیاین خونه ام، گفتم درسته خونه پسرتون ولی پسرتون زن و بچه داره ما نیاز به ارامش داریم، درسته یه دعوای اساسی شد ولی شکر خدا راحت شدم، الان ماهی یکبار دعوت می کنم پا میشن میان

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سلام چقد تحمل داری ...یعنی تا حالا هیچی به شوهرت نگفتی؟و فقط داری خود خوری میکنی؟

 این همه سال روی خوش نشون دادی و عادتشون دادی بنظرم فقط بخاطر اینه که مورد تایید بقیه باشی و اعتماد بنفس نداری...الانم دیر نشده زودتر خودتو راحت کن با هر لحن و بیان و رفتاری که خودت صلاح میدونی...پس فردا بچه ت دنیا بیاد با ی بچه شیرخواره کارت سخت تر هم میشه

ی بار ختم کلام 

خانواده های محترم همسر 

خواهشا خواهشا بی دعوت خونه عروس نرید 

عزیزای من دوستتون ندارم داشته باشمم برای شام دادن حوصله تونو ندارم کی اومدین کمکم کی اومدین تو سختیا کنارم باشین ک الان شام میخواین 

با کمال احترام دوریو دوستی  

یه صلوات برای آرامش و شاکر بودنم به همه چیزایی که هست و دیگه نمیشه تغییرش داد

منم قبلا تهران بودم خانواده شوهرم شهرستان یک بار خانواده ی خودم نیومدن بمونن مادرشوهر و خواهرشوهرم میمومدن یه ماه میموندن تو خونه ۶۰ متری واقعا اعصابم خراب میشد تا یه بار بهشون گفتم

خونتون مگه کجاس اسی جون

اللهم عجل فرجه مهدی 💚 مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...🤍در یک جنون سختبا ساز تو رقصیدم...‏«انهاکه عکس هارانبوسیده اند،عاشق نشده اند حسینی میمونم حسینی میمیرم..❤یاعلی و اولادش....🤍❤️حسین جان سلام من برتوباد درتک تک روزهاکه جهان هست ماه وخورشیدهست اسمان هست امامن نیستم ❤️اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوي ما آيد نداها را صدا فعل تو كان زايد از جان و تنت همچو فرزندي بگيرد دامنت پس تو را هر غم كه پيش آيد ز دردبر كسي تهمت منه، بر خويش گرد فعل تست اين غصه هاي دم به دم اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم!

سه تا برادر شوهر همراه جاری هم مگه بچه بزرگ کردن که ماهی دوبار اونجاناونوقت این خانم زنگ میزنه میگن ...

اونم خانم بارداری ۲ تام بچه ی کوچیک داره و یه خونه ی ویلایی بزرگ داره و کارش در اون خونه ۱۰ برابر زیاد تر از آپارتمانه + یک شوهر کم شعور 


باردارم یبار انقد زدم تو سرم خون دماغ شدمولی اصلا تاثیر‌نداشت الانم توقع دارن براشون مریض داری کنم و ...

چرا سرنوشتت مثله اوشینه

چرا از اول باید قبول میکردی اندازه ۳۰تفر مهمون داری کنی 

مگه تو ادم نیستی؟تورو خدا انقد توسری خور نباشید تازع باردارم هستی باید استراحت کنی 

خودت ی جوری مطمعنن نشون دادی ک یعنی من از عهده ۳۰نفر مهمون بر میام اونام اومدن دیگه تا روی بازو گشوده نباشه ک کسی جایی نمیره


میگن کویر یه جنگل بود که به بارون گفت دوستت دارم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792